کد مطلب:150299 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:250

حسین پوچ شناس بزرگ
السلام علیك یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائك، علیك منی سلام الله ابدا ما بقیت الله و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتكم.

هنر شیعه از ابتداء این بوده كه نخواسته است تنها به ظاهر اسلام بسنده كند و خود را بفریبد بلكه تلاش كرده است حقیقت اسلام را بفهمد و خود را نجات دهد. گاهی اوقات انسان ها با یك حقیقت بزرگ، آنقدر سطحی برخورد می كنند كه در واقع از آن بهره ای نمی گیرند. دغدغه ی انسان مگر غیر از این است كه می كوشد تا آسمانی و لایق بهشت برین شود؟ و به همین جهت است كه باید از ابزاری كه خداوند برای بهشتی شدن او فراهم نموده است، استفاده لازم را ببرد. سوال این است كه ما باید چگونه به اسلام و نهضت اباعبدالله علیه السلام نگاه كنیم تا بهشتی شویم و روحمان، روح ملائكه ی برین شود؟ اگر از این نكته غافل شویم، همان بلایی را بر سر اسلام می آوریم كه خلیفه اول، دوم و سوم دانسته و ندانسته بر سر اسلام آوردند. به روانكاوی موضوع دقت بفرمایید، ما اگر از یك نكته مهم غافل شویم دیگر از اسلام و حسین علیه السلام نمی توانیم استفاده كنیم و آن این است كه ما بناست الهی شویم و بعد


روحانیمان بر جنبه ی جسمانی ما غلبه كند و اصلا برای همین روی زمین آمده ایم، آمده ایم تا شایسته بهشت شویم، چه با اشك، چه با خون، چه با مناجات شبانه و چه در صحنه ی مبارزه با فرق دشمن را شكافتن و یا شهید شدن. وقتی فقط دین مطرح است، دین می گوید: نیمه شب از خواب بیدار شو، انشاءالله بیدار می شویم، و نیز می گوید: سینه سپر كن و سینه دشمن خدا را بشكاف كه انشاءالله می شكافیم. عمده این است كه این نكته فراموش نشود كه با حاكمیت دین بر جان و اراده و فعل ما، روحانیت و معنویت بر ما غالب شده است.

شیطان همیشه می خواهد جنبه ی روحانیت را از ما بگیرد. او نمی تواند دین را از ما بگیرد، فرض كنیم امشب شیطان شما را وسوسه بكند كه فردا صبح نماز نخوان، خود را خسته كرده است، چون حتما نمازتان را می خوانید، شیطان هم این اندازه می فهمد كه این گونه با ما حرف نزند، ولی در نماز به سراغمان می آید و انگیزه ی الهی را از ما می گیرد، نمازی كه انسان باید در آن حضور قلب داشته باشد، گذشته و آینده را نبیند و تنها خود را در محضر حق ببیند، این حس حضور معنوی را از انسان می گیرد نه خود نماز را. سرّ این كه باید انسان در نماز فوق گذشته و آینده باشد، این است كه گذشته و آینده برای خدا معنا یكسان است، خدا حضور است و حی؛ و كسی از گذشته و آینده نگذشته و در حضور نیست؛ با خدا نمی تواند ارتباط برقرار كند. وقتی شیطان حضور را می گیرد، یك مرتبه می بیند كه در نمازتان، یا غصه دیروز را می خورید، یا به فكر فردا هستید. این جاست كه نماز از دست می رود. هنر این است كه با اهمیت دادن به جنبه های معنوی مسائل دینی، كاری بكنیم تا نمازمان بی روح نگردد و كربلا و اسلام از دستمان نرود.